کامیابی و حرکت روبهجلو در هر جامعهای استوار بر حفظ و تقویت ارزشهای آن جامعه خواهد بود. آشکار است که ارزشها که ریشه در بنیادهای معرفتی و فرهنگی ژرف جوامع دارند، موجب استحکام و تقویت پیوند و ارتباط اجزاء متنوع و متکثر و متغیرهای متنوع در جامعه خواهند شد. در پیچیدگی امروز جوامع معاصر که به دلایل گوناگونی ازجمله توسعه دانش، فناوری، تحول عرصههای ارتباطی، تغییر ویژگیهای انسانشناختی و... به وجود آمده است، همواره خطر اغتشاش و اعوجاج در ساختار نظام اجتماعی وجود دارد. تنها راه هماهنگی و نزدیک شدن عناصر و پارههای رنگارنگ انسانی امروز بهره بردن از عنصر قوامبخش و یکپارچهکنندهای به نام ارزش مشترک است.
هرچند زمانی که از ارزش مشترک سخن میگوییم منظور ارزشهایی است که ریشه در تاریخ کهن سرزمینی و برآمده از بنیادهای اعتقادی بنیادین جامعه باشد. تنها چنین ارزشهایی ظرفیت تقویت نظام اجتماعی را خواهند داشت و از این بابت چنانچه به این اصل دقت نشود میتوان شاهد آسیبهای فراوان بود. بهعبارتدیگر همانقدر که حفظ و تقویت ارزشهای اساسی و برآمده از سنت الهی در هر جامعه اهمیت دارد، فراموش کردن یا تغییر آن ارزشها خطرناک خواهد بود.
از دیگر سوی در هر جامعه با مواردی روبهرو هستیم که کاملاً برآمده از نظام ارزشهای بنیادین هستند و هر نوع تغییر و دگرگونی در آنهای نشاندهنده احتمال و یا خطر تغییر در ارزشهای مرکزی جامعه است. سیاستگذاران و برنامهریزان فرهنگی همواره نسبت به بسامدهای احتمالی این نمودهای ارزشی حساس و دارای دقت نظر هستند. حجاب و همچنین مسئله عفاف یکی از مسائلی است که در فطرت انسانی و جامعه دینی همواره نمودی از باورهای اعتقادی عمیق بوده که اتفاقاً جنبهای اجتماعی و بیرونی نیز یافته است. مروری بر تحولات این عرصه در دیگر کشورها نشان میدهد که بهتدریج و با تغییر ارزشهای جوامع از حوزه الهی به مادی، این حوزه دستخوش تغییرات و دگرگونیهایی شده است.
مسئله حجاب و عفاف بهجز آنچه اشاره شد در دیگر کنشهای اجتماعی جامعه نیز تأثیر عمیقی داشته و ازاینجهت باید همواره در راستای حفظ سلامت جامعه به معنای وسیع و گسترده آن موردتوجه باشد. کارگزاران در جهت تقویت فرهنگ عفاف و حجاب و نهادینهسازی آن در جامعه بهعنوان یک برونداد برآمده از ارزشها نیازمند توجه به نسلهای نوجوان و جوان هستند. چراکه تقویت فرهنگی، آموزش و نهادینهسازی ارزش باید از سنینی که زمینه رشد و حرکت فراهم میآید آغاز گردد.
آشکار است در چنین مواردی که ماهیتی کاملاً فرهنگی و اعتقادی دارند، انتخاب ابزار مناسب بسیار اهمیت دارد. در چنین فضایی به ابزاری نیاز داریم که ضمن برقراری ارتباط با طیف گسترده و متنوع، پیام خویش را به شکل غیرمستقیم، با برانگیختن حساسیت و احساسات، با قدرت اقناعکنندگی و درونیسازی، سرگرمکننده و نه تکلیفی و ابلاغی و همتراز با لطافت روحی انسان و حس زیبادوستی او منتقل سازد. با این توصیف هنر تنها ابزاری است که میتواند اهداف موردنظر را بهطور کامل محقق سازد. دیگر ویژگی هنر این است که دایره اثربخشی آن محدود به زمان جاری نبوده و امکان تأثیرگذاری در دورههای گوناگون را نیز خواهد داشت.
تحقق این مهم نیازمند رسیدن به درک این موضوع در برنامهریزان و کارگزاران اجرایی است. همچنین مخاطبشناسی دقیق، توجه به قالبهای گوناگون و مؤثر و بهروز هنری، توجه به نظام زیباشناختی جامعه، آشنایی با فرایندهای تبدیل محتوای دینی به فرمهای هنری و مواردی ازایندست الزامات اصلی در این زمینه است. برای تأثیر بر نسل هدف باید از هنر در نظام آموزشی حداکثر بهره را برد و همزمان در نظام تولید آثار هنری در جامعه به محور تقویت ارزشها و بروندادهای آن توجه نمود. چنانکه میبینیم دشمن برای تغییر ارزش در فضای اجتماعی ما از هنر بیشترین بهره را میبرد، درحالیکه ما به نقش بنیادین و تعالیبخش هنر آنچنانکه بایدوشاید توجه نمیکنیم.
نظر شما